پیش فاکتور دریافت فایل
کتاب رمان این مرد امشب میمیرد
5591
197,500 تومان
.pdf
8,073 کیلوبایت
توضیحات:
کتاب رمان این مرد امشب میمیرد به قلم زینب ایلخانی داستان زندگی دختری به نام یلدا را روایت میکند که با عمهی مهربانش زندگی میکند و به دنبال انتقام گرفتن از زندگی است اما با مردی آشنا میشود که....
در بخشی از کتاب رمان این مرد امشب میمیرد میخوانیم:
حس جدیدی در وجودم متولد شد یک تکه از وجود معین در بطن من نفس میکشید و این بهترین هدیه عالم بود. حسی که داشتم قابل توصیف نبود حس کردم با شنیدن این خبر در لحظهای چند سال بزرگتر شدم!!! رنگ غم از خانه رفت عمه در پوست خود نمیگنجید عماد دستور داده بود کل خانه در آرامش مواظب من و بار شیشهام باشند، خانم جان مدام بغلم میکرد و تشکر میکرد، حتى آوا هم برای ما خوشحال بود. همه منتظر بودند تا بهترین پدر دنیا با شنیدن این خبر چه حالی پیدا میکند!!!
همه دوست داشتند خودم این خبر خوش را به آقای خانه بدهم ولی حالا وقت ناز کردن من رسیده بود میدانستم معین تا چه حد پدر شدن را دوست دارد و همیشه آماده پذیرفتن این مسئولیت بود میدانستم با شنیدن این خبر حتما همه اشتباهاتم را میبخشد...
هرچه اصرار کردند امتناع کردم و هزار بهانه آوردم عماد هم قبول وظیفه نکرد و شرم و حیا مانعش شد، دقیق به خاطر آوردم دیواری کوتاهتر از عمه هیچ وقت پیدا نمیکردیم صدای معین را نمیشنیدم فقط شنیدم که عمه گفت: این بابای بیمعرفت کجاست مامانش تنهایی داره زحمت بچشونو میکشه؟!
خدا میداند جان جانانم چه حالی داشت ولی از حرفهای عمه متوجه شدم از حال من میپرسد و نگران است بعد هم خواست با عماد حرف بزند انگار سفارشهای خاصی داشت که عماد مدام و پشت سر هم چشم میگفت، منتظر بودم بخواهد با من هم حرف بزند اما تماس را بعد از اتمام حرفش با عماد قطع کرد. بغضم گرفت عماد فهمید و کنارم نشست
- باز چی شده تو لکی؟
- دیدی عماد دیدی حتی نخواست باهام حرف بزنه بهم تبریک بگه؟
چشمهایش را تنگ کرد و گفت: تو مگه خواستی باهاش حرف بزنی و خودت این خبرو بدی و تبریک بگی؟
از اینکه همیشه طرفدار معین بود حرصم در میآمد.....
1403/9/4 - فایل روز