پیشگفتار
مقدمه و کلیات
بخش نخست: مبانی
نظری بحث
فصل اول: نظام سیاسی و اجزای آن
1-
نظام و کارکردگرایی
2-
نظام سیاسی
3-
ساختار سیاسی
4-
فرهنگ سیاسی
5-
کار ویژههای/ نظام سیاسی
منابع فصل اول
فصل دوم: مفهوم رشد و توسعه اقصادی
1-
ارتباط رشد و توسعه اقتصادی
2-
ارتباط بخش خصوصی با رشد اقتصادی
3-
نگاهی اجمالی به الگوهای مهم توسعه اقتصادی
منابع فصل دوم
فصل سوم: نظام سیاسی و روند توسعه اقتصادی
1-
ارتباط عملکرد نظام سیاسی با توسعه اقتصادی
2-
نقش مثبت یا منفی نظام سیاسی در روند توسعه اقتصادی
منابع فصل سوم
فصل چهارم: پیشینه تاریخ ایران و اروپا
1-
وضعیت نظام سیاسی، اقتصادی اروپا و نحوه شکلگیری آن
2-
بررسی تطبیقی وضعیت نظام سیاسی و اقتصادی ایران با اروپا
منابع فصل چهارم
بخش دوم:
نظام سیاسی و توسعه اقتصادی بعد از انقلاب اسلامی
فصل اول: چشمانداز تاریخی
1-
دولت و اقتصاد قبل از نقلاب
2-
عامل اقتصاد در پیروزی انقلاب
منابع فصل اول
فصل دوم: شکلگیری نظام سیاسی و اقتصادی
1-
نظام سیاسی و قانون اساسی
2-
مفهوم اقتصاد اسلامی و توسعه
منابع فصل دوم
فصل سوم: عملکرد نظام سیاسی در بُعد توسعه اقتصادی
1-
انتخاب برنامههای اقتصادی
2-
اجرای برنامههای اقتصادی
منابع فصل سوم
فصل چهارم: ارزیابی چند معیار در روند توسعه اقتصادی
1-
تقویت قانون و نظم
2-
آزادی مطبوعات
3-
امنیت و ثبات سرمایهگذاری
4-
مشارکت عمومی و عزم ملی
نتیجه
کتابنامه
فصل اول: نظام سياسي و اجزاي
تشكيل دهندهي آن
1-
نظام و كاركردگرايي
هنگامي با دقت به محيط اطراف خود نظر كنيد دستگاههاي با اجزاي معين، هماهنگ و
منظمي ملاحظه خواهيد كرد كه كاركرد آنها به خاطر رسيدن به يك هدف كلي ميباشد. در
صورتي كه در يكي از اجزاي اختلال يا نارسايي ايجاد شود هدف كلي آن سيستم مختل ميشود.
و نظام مهندسي آن به هم ميخورد. هم مانند بدن انسان كه قلب، مغز و ديگر اعضا
تشكيل شده است و با كاركردي همآهنگ تعادل زيستي را حفظ مينمايد.
با آغاز قرن 19 ميلادي دانشمندان به اكتشاف بزرگي در علوم طبيعي دست يافتند و
با اختراع ساعت، هواپيما و ... اين نظام مهندسي را كه در طبيعت موجود بود به كار
گرفتند. اما با گسترش علم اثباتي در حوزه علوم اجتماعي كه تحت پوشش جامعهشناسي
سياسي شكل كاملا جديدي به خود گرفت علوم طبيعي را براي شناخت دولت بكار گرفت و علماي
بزرگ و علاقمند علوم اجتماعي در قرن 19 را واداشت تا تجربه در علوم طبيعي را به
علوم انساني تعميم دهند.
به همين دليل كاركردگرايان معتقدند كه هر پديده اجتماعي داراي يك كليت است كه
اين كليت از اجزاي خاص خود تشكيل شده است. علم ميتواند پيوستگي رابطه اين اجزا را
شناسايي نمايد و هدف كلي يك سيستم را بهتر مورد ارزيابي قرار دهد. عناصر تشكيل
دهنده اين ساختهاي اجتماعي به گونهاي است كه ميل به ثبات دارد. سپس واحدهاي
كوچكتر نيز داراي سازمان و به صورت نظامي به هم پيوسته عمل مينمايند كه نقش هر
كدام و ميزان مشاركت آنها در حفظ الگو و هدف نهايي سيستم مورد اهميت است. از كساني
كه طرفدار اين نظريه و يا به عبارتي از بانيان اين انديشه بود «تالكوت پارسونز»
است. وي از تعادل در نظام و سيستم صحبت به ميان آورد و بيان داشت كه نظامهاي
اجتماعي به طور كلي نوعي گرايش به يكپارچگي و هماهنگي و سازواري با محيط دارند كه
همين موضوع باعث خواهد شد تا آن نظام يا سيستم پابرجا باقي بماند و متعادل باشد.2
ميتوان گفت نظريه كاركردگرايي از علوم مكانيكي گرفته شده و
جامعه را مجموعه ابزارگونه فرض ميكند و از روابط بين نظام اجتماعي و نظام سياسي سخن به ميان ميآورد.